پنجشنبه 23 خرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا




اثر تحريم انتخابات بر روند دموکراتيزاسيون، مهدی روحانی

نتايج تحقيقات اميلی آن بيوليو، به ما نشان می‌دهد که تحريم جامع انتخاباتی، يک ابزار به نسبت کارآمد، جهت دموکراتيزه کردن سيستم حاکم بر يک کشور می‌باشد، به شرطی که تمامی پيش‌شرط‌های آن، رعايت گردد. تجديد نظر اساسی گروه‌های سياسی اپوزيسيون کشور در باور به دست‌آورد تحريم‌های جامع ضروری می‌باشد. تا زمانی که مهم‌ترين احزاب اپوزيسيون ايران که چند ماه مانده به انتخابات، از پيش‌شرط‌های حضور در عرصه انتخاباتی حرف می‌زنند، اما زمان عمل، خود آتش تنور را داغ می‌کنند، اميد به وقوع تحريم جامع انتخاباتی امری بيهوده می‌باشد ... [ادامه مطلب]

خامنه ای چرا گفت؟ چرا عقب نشینی کرد؟ مجتبی واحدی

مجتبی واحدی
تردیدی ندارم که فردای برگزاری نمایش انتخاباتی، رهبر خود خواه جمهوری اسلامی بار دیگر ادعای گزاف خود را مطرح خواهد کرد و البته آن روز در طرح مجدد ادعای خود - رأی به هر کاندیدا = حمایت از جمهوری اسلامی ـ تنها نخواهد بود و همه کاندیداها از جمله حسن روحانی همین سخن گزاف را تکرار خواهند کرد ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شرکت در انتخابات آری يا نه، محسن مسرت

محسن مسرت
عدم شرکت در انتخابات و رأی به حسن روحانی چه رهبری هدفش گمراهی مردم باشد و يا نباشد، افتادن در تله استبداد دينی و به نفع رهبری است. اما بر عکس با پيروزی حسن روحانی مشروعيت درونی استبداد دينی کاهش می‌يابد و امکانات پيش‌روی اصلاحات در درون جامعه بيشتر می‌شود و همچنين رئيس‌جمهور جديد می‌تواند با تکيه به آراء بالا و مشروعيت قوی در سطح جهانی قدرت چانه‌زنی ايران برای جلوگيری از جنگی که اگر اتفاق بيافتد چيزی از فرهنگ ايرانی باقی نخواهد گذاشت را ارتقا دهد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

فردا روز انتخابات رئيس جمهور جديد در ايران است. اما هنوز بسياری از هموطنان در درون و بيرون کشور تصميم نهائی خود را برای شرکت در انتخابات و يا عدم شرکت خود نگرفته اند. با تماس هائی که با دوستان و فاميل هم در کشور وهم درخارج از کشور گرفته ام وبا تکيه به اظهار نظرات منتشر شده در حوزه عمومی مهمترين استدلالات درمخالفت با شرکت در انتخابات و عليرغم گزينه اصلاح طلبان با شخص حسن روحانی از اين قرارند که در پائين با نگرش انتقادی ارزيابی ميشوند:

۱.چون من جمهوری اسلامی را قبول ندارم، نميتوانم در انتخابات آن شرکت کنم.
اين نظريه که چون من جمهوری اسلامی را بکل قبول ندارم پس نبايد و نميتوانم در انتخابات شرکت کنم به ظاهر نگرشی راديکال و سياسی به نظر ميايد. اما اين نظريه ظاهرا راديکال از جواب به اين سئوال که راه عبور از جمهوری اسلامی کدام است طفره ميرود، مگر اينکه عده ای که به انتظار دخالت نظامی و سرنگونی جمهوری اسلامی از طريق جنگ آمريکا و اسرائيل نشسته اند. اما اگر چنانچه از اين عده بگذريم دو راه ديگر برای عبور از جمهوری اسلامی و در حقيقت عبور از استبداد دينی باقی نميماند: يکی انقلاب قهرآميز که با يک ارزيابی واقع بينانه نه طرفدار زيادی در درون ايران دارد و با توجه به عواقب وحشت آور آن نه قابل دفاع است. دوم استفاده از تنها امکانی که در "جمهوری اسلامی واقعا موجود" باقی ميماند و آنهم شرکت در انتخابات وطرفداری از دورنمای اصلاح طلبی بعنوان تنها گزينه صلح جويانه و کم خرج تغير شرايط موجود.

اما شرکت در انتخابات دو معنی دارد که هريک مکمل ديگری ميباشد: يکی اينکه گزينه مورد نظر من مثلا حسن روحانی انتخاب شود و دوم اينکه با شرکت من در انتخابات موج عظيم جامعه مدنی در مقابل نيروهای حاکميتی که از هر فرصتی استفاده ميکنند تا برای قبظه نمودن کليه شريانهای که هنوز در دستشان نيست و ايجاد خفقان بيشتر از پيش و نابودی کامل جامع مدنی ،اظهار وجود نمايد و خط غير قابل عبور قرمز خود را به آنها نشان دهد. اين هدف خود به تنهائی حتی مهم تر از اين است که رأی من رعايت شود و فرد اصلاح طلبی مثل روحانی واقعا انتخاب شود.زيرا اظهار وجود وانعکاس قدرت جامعه مدنی به اين معنی است که اکثريت قريب به اتفاق با فاجعه منتج شده از استبداد دينی و جناح محوری شديدا مخالف است و تنها راه خروج را تغير و اصلاحات ميداند. اما اگر هدف ديگر نيز يعنی انتخاب رئيس جمهور مورد نظر نيزتحقق گرديد و حاکميت موفق به جلوگيری از آن نشود که چه بهتر. در اين صورت مردم مرحله جديدی را تجربه خواهند نمود و در روند جديدی قرار خواهند گرفت که ميتواند حتی به تغيير قانون اساسی هم انتها يابد. بنابراين نظريه ظاهرا راديکال که به دليل آورده شده تصميم به عدم شرکت درانتخابات ميگيرد از فرصت تاريخی برای عبور از استبداد دينی صرف نظر ميکند وعملا عليه آن گزينه ای قدم برميدارد که خود طرفدار آن است.

۲. يک رای به روحانی يک رای به جمهوری اسلامی است.
اين استدلال به نظر من قوی ترين نوع استدلالات در دفاع از عدم شرکت در انتخابات ميباشد، زيرا رهبر جمهوری اسلامی درصدد هرچه بيشتر آراء شرکت کننده در انتخابات و حتی کسانی که عليرغم مخالفتشان با جمهوری اسلامی ولی بخاطر کشوردر انتخابات شرکت کنند را بعنوان مهمترين هدف انتخاباتی خود تعريف نموده است. در حقيقت هم شکی نيست که هر رای ورای آنکه به نفع روحانی و يا اصولگرايان داده شود مشروعيت جمهوری اسلامی را در سطح جهانی و فقط در سطح جهانی ارتقا ميدهد. اما اين ارتقا مشروعيت پوسته جمهوری اسلامی که بر کميت آراء تکيه ميکند ميتواند در روابط درونی قدرت ميان حاکميت و جامعه مدنی به عکس آن چيز که رهبری مورد نظر دارد يعنی به کاهش مشروعيت ستون فقرات آن يعنی استبداد دينی هم تبديل شود و اين در صورتی اتفاق ميافتد که حسن روحانی به عنوان نماينده موج اصلاح طلبی با آراء قابل ملاحظه ای پيروز گردد. بنابراين شرکت در انتخابات تنها بمعنی مشروعيت بيشتر برای رهبری نيست بلکه ميتواند به حاکميت و استبداد دينی نيز ضربه محکمی بزند. اتفاقا بعيد هم نيست که رهبری با علم به اينکه طيف اکثريت جامعه طيف اصلاح طلبی است آگاهانه با طرح معادله" يک رای به کانديداها ولو به حسن روحانی يک رای به رهبری هم خواهد بود"، قصد اين را در سر می پروراند که به همين دليل اصلاح طلبان را به گمراهی بکشاند و آنها را از شرکت در انتخابات بترساند. در هر صورت عدم شرکت در انتخابات و رای به حسن روحانی چه رهبری هدفش گمراهی مردم باشد و يا نباشد، افتادن در تله استبداد دينی و به نفع رهبری است. اما بر عکس پيروزی حسن روحانی در انتخابات از دوجهت اهميت داشته و لذا قابل تامل ميباشد: يکی اينکه مشروعيت درونی استبداد دينی کاهش می يابد و امکانات پيشروی اصلاحات در درون جامعه بيشتر می شود. و ديگر اينکه رئيس جمهور جديد می تواند با تکيه به آراء بالا و مشروعيت قوی در سطح جهانی قدرت چانه زنی ايران برای جلوگيری از جنگی که اگر اتفاق بيافتد چيزی از فرهنگ ايرانی باقی نخواهد گذاشت را ارتقا دهد. لذا شرکت مخالفين استبداد دينی در انتخابات و رأی به حسن روحانی به دو دليل آينده ساز يعنی نجات کشور از بن بست موجود در سطح جهانی وجلوگيری از خطر جنگ از يک طرف و بهينه سازی فضای اصلاحات در درون جامعه از طرف ديگر حائز اهميت بسيار شايان است، آنگونه که عدم توجه به اين دو واقعيت غير قابل انکار نميتواند توجيه عقلائی داشته باشد. آن عده از هموطنانی که در اين راه قصور نمايند، مسئوليت تاريخی خطيری را به عهده می گيرند.

۳. دستبرد حاکميت به رای مردم
اين خطر واقعا وجود دارد و اينکه سخنگوی شورای نگهبان از هم اکنون به نماينده اصلاح طلبان هشدار می دهد که در صورت پيروزی او اين نهادهمواره قادر است صلاحيت او را حتی پس از اخذ رای لغو نمايد، همانطوری که صلاحيت هاشمی رفسنجانی را که هيچکس انتظار آن را نميتوانست داشته باشد نيز رد کرد، ميتواند نشانه زمينه سازی در اتخاذ چنين تصميمی باشد.علاوه بر آن دستبرد در آراء هم گزينه ديگری است که حاکميت ميتواند به آن پناه ببرد، اگر چه شايد با علم به اينکه اين رويه توهين آميز به کرامت شرکت کنندگان در انتخابات ۱۳۸۸، آثار منفی غير قابل جبرانی در آگاهی دسته جمعی مردم باقی گذاشته است، حاکميت اين بار از تکرار آن فاجعه بپرهيزد نيز بسيار زياد است. اما اين امکانات واقعی حاکميت در دستبرد به رای مردم چه از راه تغيير نتايج آراء و چه از راه رد صلاحيت حسن روحانی پس از پيروزی که احتمالش هم زيادتر است، هيچکدام از آنها نميتوانند با تکيه به محاسبات عقلانی، مخالفين با استبداد دينی را به اين نتيجه گيری برسانند که پس بنابراين نبايد در انتخابات شرکت نمود. در حقيقت هم اگر از دادن رای به گزينه اصلاح طلبی به اين دليل خودداری نمائيم که ممکن است که رای مان به هدر برود، به اين معنی است که پس ما بهتر است که خودمان رأی خود را به دور بريزيم و عملا آن هدف مورد نظر حاکميت را خودمان به عهده بگيريم. اميد من اين است که تعداد آن عده از مردم اقليت بسيار کمی را تشکيل دهند که بدست خود عملا استقلال خود و جامعه مدنی را تضعيف و استبداد دينی را قدرتمندتر نمايند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2013

Served by C#1 Server #2 in 0.021 seconds